معنی &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن, معنی &پفذپئ): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره پ (پئ):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (پهذ پ کردن، دریدن، چاک دادن, معنی &,tv,n): bcاjbj، ;sdoتj، ;ssتj، /اc;d، ]اl، /اci , (,n):(kukmgا fwmcت [ku) اal، scal، ;cdi، (,iv , lcbj، bcdbj، ]اl bاbj, معنی اصطلاح &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن, معادل &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن, &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن چی میشه؟, &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن یعنی چی؟, &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن synonym, &.tv.n): دراندن، گسیختن، گسستن، پارگی، چاک، پاره , (.n):(معمولا بصورت جمع) اشک، سرشک، گریه، (.iv , کردن، دریدن، چاک دادن definition,